۱۳۹۳ بهمن ۲۵, شنبه

با یک همیاری جمعی اعدام سامان را متوقف کنیم



آیا صدای ضربان قلب سامان جوان نیزتوسط دژخیم، روحانی متوقف میشود؟
سامان ۱۷ ساله بود وقتیکه به اتهام «محاربه» و عضویت در «پژاک»بازداشت شد. ۹۷ روز شکنجه شد.
پدر و مادرش همه زندگیشان را خرج کردند تا سامان زنده بماند. خانه خود را فروختند. دامهایشان را حراج کردند. زندگیشان از هم پاشید. تا فقط «سامان»شان زنده بماند. سامانی که اکنون حکمش به اجرای احکام برده شده. سامانی که تنها قرار است شش روز دیگر زنده بماند.
سامان میگوید:
«تمام روشهای غیر انسانی و غیرقانونی برای گرفتن اعتراف از من بکار گرفته شد. بارها به من گفتند که اعضای خانواده ام شامل پدر و مادر و برادرم را دستگیر کردهاند، به من میگفتند: ترا هم مانند رفقایت با لودر خاک میکنیم. میگفتند: همینجا میکشیمت و روی قبرت بتون میریزیم».سامانی که قرار است جسدش را با لودر خاک کنند. شاید مثل جسد فرزاد و شیرین. مثل جسد احسان و شیرکو. در گورستانی بینام و نشان.
یکی شش روز دیگر از سفر بازمیگردد. دیگری شش روز دیگر خانوادهاش را در آغوش میکشد. و سامان نسیم، تنها شش روز دیگر به دار آویخته میشود. در خاک دفن میشود. درست در روزهایی که حتی از آسمان هم خاک میبارد.

راستی آیا جز صبر کردن و دست روی دست گذاشتن و شاهد گذران ۶ روز مرگبار برای سامان کار دیگر و راه دیگری نیست؟ بیائید همه با هم همت کنیم و فریاد کنیم و جهان را برای توقف دژخیم از گرفتن جان یک جوان باز بداریم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر